بِلا، آنا را خیلی دوست دارد. آنقدر که میخواهد درست مثل آنا باشد و از همهی کارهای او تقلید کند. اما آنا از کار او خوشش نمیآید.
کلویی هم دوست دارد از بِلا تقلید کند.
گاهی وقتها آنها دوست دارند از یکدیگر تقلید کنند.
اما گاهی هم اصلا از هیچکس تقلید نمیکنند.
مایرا عاشق خطخطی کردن، رنگ و نقاشی بود. او با نقاشیهای زیبایش به خیابانهای خاکستری و بیروح شهر خود جان بخشیده بود. تا اینکه روزی مرد دیوارنگاری به آنجا آمد… او میگفت: «دوستان من! جهان بوم نقاشی شماست.»
اولین آشنایی ها جلد 1 -دنیای اطراف من
اطراف تو، پدر و مادر، خواهر و برادر، پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها هستند. با هم بودن چه لذتی دارد! این کتاب با تصاویر بزرگ و زیبایی که دارد به بچه های خردسال کمک می کند تا با دنیای اطراف خود آشنا شوند
روباه زندگی طولانی و شادی را پشت سر گذاشته بود ولی حالا دیگر خسته شده بود. برای آخرین بار به جنگلی که در آن بزرگ شده بود نگاه کرد، چشمهایش را بست و برای همیشه به خواب رفت.
وقتی خرس کوچولو ناراحت و غمگین میشود، بابا خرس او را بغل میکند، نوازشش میکند، آرام و شادش میکند.
حالا بابا خرس غمگین شده. خرس کوچولو چطوری میتواند او را خوشحال کند؟
خرگوش بلوطی کوچولو که داشت میخوابید از خرگوش بلوطی بزرگ پرسید که
اندازهی دوست داشتن چقدر است.
آنها بعد از کلی اندازه گرفتن چیزهای مختلف متوجه شدند که
اندازه گرفتن عشق و محبت کار سادهای نيست.