انتشارات پرتقال

مادر! پدر! مادربزرگ! پدربزرگ! عمو!‌ دایی! خاله!‌ عمه! دوست عزیز و نازنین! خواهش می‌کنم این کتاب رو باز نکن. توی دنیا کلی کتاب دیگه هستن که مي‌تونی بری سراغشون. اصلاً‌کلی کارهای دیگه هست که مي‌تونی انجام بدی. گردش، تفریح، بازی یا حتی خوابیدن! پس لطفاً برو. از این کتاب دور شو و سراغش هم نیا

آهای! تو که نمی‌خوای بلایی سر من بیاد؟ پس برو خودت رو یه جور دیگه سرگرم کن... مثلاً یه چیزی بخور یا نقاشی بکش! می‌تونی سراغ اینترنت هم بری! اصلاً هر کاری دوست داری بکن. فقط جان من به فکر آبروی من باش و دوباره این کتاب رو باز نکن! یه کتاب تصویری خیلی بامزه برای بچه‌های خردسال. کتاب با یه بازیگوشی خاص و جالب سعی مي‌کنه بچه‌ رو صفحه به صفحه با خودش بکشونه. طوری که خواننده هر لحظه بخواد سریع به صفحه‌ي بعد بره و ببینه قراره چی بشه.

باز هم اومدی؟ مگه تو کار و زندگی نداری؟! آها، نکنه اومدی بابت بازکردن کتاب‌های قبلی عذرخواهی کنی؟ اگه اینطوره که دیگه جدی جدی این کتاب رو باز نکن! به‌خاطر خودت می‌گم... اینجا یه کسی زندگی می‌کنه که اگه باهاش روبه‌رو بشی، از ترس قلبت وایمیسته!

اردک می خواهد عضو یک باشگاه بشود. اما نمی تواند مثل شیر بغرّد یا مثل فیل شیپور بزند. پس تکلیف اردک چیست؟

الفی لاک پشت خانگی نیا است. نیا او را خیلی دوست دارد. اما او نه نرم است، نه شیرین کاری میکند و نه صدایی ازش در می آید. بعضی وقت ها نیا یادش میرود که الفی هم وجود دارد. تا این که یک شب قبل از تولد هفت سالگی اش... الفی غیبش میزند! یعنی کجا رفته؟ اصلا چرا رفته؟ نیا هم نمی داند... اما الفی میتواند جواب این سوال ها را بدهد. این داستان غیب شدن الفی است.